بی خبر

ساخت وبلاگ
بادیه نشین در مثنوی داستانی است که عرب بادیه نشینی ،آبی را که از باران جمع کرده و بنظرش گواراست را به رسم هدیه نزد خلیفه می برد ،  خلیفه کوزه آب را می پذیرد و به مرد بادیه نشین و صحرا گرد که آب کم دیده انعام می دهد و دستور می دهد که افرادش مردرا در راه بازگشت از مسیر رودخانه به خانه اش برسانند. هر کدام ما عربی بادیه نشین هستیم که کوزه ای آب باران یا جوی و برکه گل آلود داریم و فکر می کنیم که دریا را در اختیار داریم ،به داشته هایمان می نازیم، با عشق و عاطفه ای که در زندگی نصیبمان می شود ، فخر فروشی می کنیم. غافل از اینکه ،خلیفه ،یا پادشاه یا لیلی و معشوق ازلی و ابدی امان صدها هزار از این کوزه ها را دارد. او همسایه رودخانه است ،او دریاست ،او اقیانوس است ،او کل هستی است،که پر از زیبای بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 159 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 18:33

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد

حافظ

بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 248 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 18:33

نور چشمم،گوهر شب چراغم همیشه فکر می کردم نیستی باید چیزی فراتر از هستی باشد ،بزرگ ،عمیق ،لایزال.بی کرانسخنرانی محمد مجتهد شبستری را در باره راز جهان هستی خداوند شنیدم، ایشان معتقدند که خداوند نامی دم دستی ، برای مفهومی بزرگتر است که ،کمتر کسی پی به ماهیت او برده است ،او با اشاره به آیات سی و یک تا سی و سه سوره بقره ،می گوید ،خداوند در مباحثه با فرشتگان ،به آنها می گوید موجودی را می آفریند که همانا انسان است، سپس پس از آفریدن به انسان،کلمات و اسماء را می آموزد و انسان هم شروع به نام گذاری بر موجودات و از جملهخدا کرد در واقع برای خودش مفهوم سازی می کند،از نظر مولانا خداوند چیزی از جنس،نیستی و عدم است ،اما نه تصوری که ما از نیستی داریم ،در نیستی وحدت بر قرار است ،همه چیز آنجا متفاوت با این عالم بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 7 آذر 1396 ساعت: 18:33

از راه که رسید مرد شناختش ، مو به مو ،همه جزئیات را بخاطر داشت ، صورتش را لبخندی گرم و دوستانه پوشانده بود.زن ننشسته شروع کرد ،آسمانم ابری است...حواسش به ساعت بود .فقط نیم ساعت وقت داشت ،دلش می خواست از هر ثانیه اش استفاده کند تا بتواند کمک بگیرد.گفت بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 163 تاريخ : جمعه 3 آذر 1396 ساعت: 3:20

رویاهای شیرین می روند
کابوس ها از راه می رسند
خداوندا خودت بر این
بندگان ،خاکی و
خاک آلودت رحم کن
بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 194 تاريخ : جمعه 3 آذر 1396 ساعت: 3:20

اودیسه ،فرمان داد: ؛بادبانها را برافرازیدبسوی خانه می رویم؛وبا خودش اندیشیدآیا خدایان اورا فریب نداده بودندآیا بدست آوردن پشم زرینارزش بیست سال آوارگی بر رویدریاها را داشت؟بیست سال دوری از خانه،از معشوق صبورش ،همسرش،پنه لوپهجنگ با غول یک چشم جدال با بی خبر...
ما را در سایت بی خبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mminoosamana بازدید : 177 تاريخ : جمعه 3 آذر 1396 ساعت: 3:20